مهدیه خانومیمهدیه خانومی، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

!!! زنده باد کودکی

تولدت مبارک!

یکی از روزهای زیبای پاییز 92 خانم دکتر به ما گفت که قراره نی نی دار بشیم. ما هم شاد و شنگول برگشتیم خونه و منتظر شدیم. تا اینکه بالاخره تو در یکی از روزهای گرم و قشنگ بهاری قدم به زندگیمون گذاشتی. پنج شنبه شب 22 خرداد 1393 (معادل 14شعبان 1435 و مصادف با 12 ژوئن 2014) ساعت 22:45 . مشهد. بیمارستان امام حسین ع . اولین نگاهتو روی تخت بیمارستان هیچوقت فراموش نمیکنم.معصومانه و بی دفاع. یه موجود ضعیف و کوچولو که شدیدا نیاز به مراقبت داره تا رشد کنه و بزرگ بشه. چشمات باز بود و دور و برو نگاه میکردی. خیلی برام مهر داشتی. از اینکه دستتو میگرفتم و بهت نگاه میکردم لذت میبردم. بالاخره اون موجود کوچیکی که تو دلم وول میخوردو میدیدم. دهان قرمز و کو...
3 اسفند 1393

نامگذاری

با نام و یاد خالق هستی که به کسانی که دوسش دارن و دوسشون داره یه شاخه گل بهشتی میده سلام امید مادر! دوست دارم اول از همه در مورد نامگذاریت بنویسم عزیزم. من اسمتو از خیلی وقت پیش دوست داشتم. یه بارم انه پیشنهاد اسم مهدیه رو داد که هم به اسم من میخورد هم به اسم بابا. اما بابا موافق نبود. تا اینکه تو فرشته کوچولوی من شب نیمه شعبان زمینی شدی و مارو هم متعجب هم خوشحال کردی. چون قرار بود روز اول ماه رمضون دنیا بیای. این شد که بابا با اسم قشنگت موافقت کرد و نام زیبای تو شد "مهدیه" . امیدوارم صاحب اسمت توی همه مراحل زندگیت یار و یاورت باشه تو هم یار و یاورش باشی عزیزم. بووووووس ...
3 اسفند 1393

دوران بارداری

دخترنازم! سعی کردم دوران بارداری لحظات خوبی باهم داشته باشیم. در این دوران قرآن رو ختم کردم. چندهزار صلوات فرستادم. سعی کردم همیشه نمازمو اول وقت بخونم. خرما زیاد خوردم که صبور بشی. سیب و به و گلابی خوردم که خوشگل و خوش اخلاق بشی. و خیییلی کارای دیگه. بعضی وقتا هم دستمو میذاشتم روی شکمم و با نام "دخترم" یا "زینب کوچولو" صدات میکردم. هروقت میشد قرآن رو با صدای بلند میخوندم تا تو هم بشنوی. خلاصه اینکه دخترم من هرکاری از دستم برمیومده و میاد برای اینکه تو خوب تربیت بشی و خوب رشد کنی انجام میدم. دوست دارم با لباس محبت به خدا از تو در مقابل طوفانهای دنیا مراقبت کنم. تو هم مراقب خودت باش دلبندم... ...
3 اسفند 1393

آفرینش تو!

همیشه با خود می اندیشیدم هربار که کودکی متولد می شود گویی خالق یکتا کل هستی را دوباره آفریده است. خلقت یک انسان همانقدر عجیب است که خلقت کل عالم هستی؛ با همان شگفتی اولیه که برای هر انسان تفکرکننده ای بوجود می آید. «کن فیکون» می شود. از عدم، وجود و هستی و زندگی شکل می گیرد. آن هم چه وجودی که اشرف مخلوقات است. روزی که هستی ات را به چشم دیدم علمم به یقین مبدل شد. هربار که نگاهت می کردم در تعجب فرو میرفتم؛ که چگونه  از هیچ، چنین موجود ظریفی خلق شده است. با این هیأت و شکل زیبا؛ با این دستها و پاها و انگشتان و چشم و.... به گفته دکترشریعتی دو خلقت عظیمی که از خالق یکتا سرزده است، خلقت "وجود" از عدم و خلقت "زندگی&...
3 اسفند 1393